يا صاحب الزمان ادرکني

ساخت وبلاگ


 



مهدي جان!بگذار تا نباشد بر من صبحي که بدون تو آغاز شود.در آن پگاهي که نسيم عشق شروع به وزيدن مي کند،در آن سکوت صبحگاهي،فقط تويي که مي تواني روح سوهان خورده مرا از زخم زمانه التيام بخشي.

مولاي من!مي گويند انتظار مثل درد دندان است ولي،اگر اين طور بود،آن را به راحتي به دور مي انداختم.والله که از انتظار بند بند وجودم  در آتش فراقت مي سوزد.

ياصاحب الزمان!تا کي در آسمان به پرنده خيره شوم؟تا کي گل هاي سرخ را به يادت به پرده سنجاب کنم؟تا کي در پياده روي انتظار قدم زنم؟

مولاي من!ارمغان غيبت تو،دل شکسته اي است که در قفس سينه ام بر بستر انتظار آرميده است.

ياصاحب الزمان!سايه سبزت بر سرم کم مباد.اي کاش دعايم مستجاب مي شد که خداوند گناهانم را به محضرت نرساند تا دل پر دردت از دست نوکر بي مقدارت نرنجد،کاش بر دعاي فرجم در حق تو اي گل زهرا،مرغ آمين،آمين مي گفت و تو را از زندان غيبت نجات مي داد.

نمي دانم چطور بگويم که خودم هم راضي  شوم.اگر با زبان دلم شروع کنم حرفم زود تمام مي شود،اما دوست دارم با همان امامي نجوا کنم که بهايي براي محبتش نداده بودم.

داشتم زندگي ام را مي کردم؛تا اين که صحبت از آقايي به ميان آمد که خود غريب بود و به درد ديگران آشنا.

گفتم يا علي بگويم و با آقايي که اين همه ذکر خيرش را مي کنند،صحبتي کنم.

کلام اول همان و جواب هم همان.به خدا اصلا نمي توانم چيزي از محبت اربابم بگويم.اگر شرمندگي را بهانه قرار دهم،باز هم وجدانم راضي نمي شود و راستي اگر شرم مي کردم...

وکلام آخر:

خدايا آگر قرار است بميرم،بگذار امامم بيايد.اگر قرار است بسوزم،بگذار امامم ببيند.واگر قرار است به غربت نشستن او از جانب ما باشد،الهي العفو!
اگر او را ببينم......
ما را در سایت اگر او را ببينم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmirac87f بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1396 ساعت: 12:02